چپه شدن، واژگون شدن، چپه کردن، واژگون کردن، از راه برگشتن و به سوی دیگر رفتن، احول کردن، برای مثال راه چپ کرد حریفانه بهار از چمنم / غنچه ماندم من و هنگام شکفتن بگذشت (طالب آملی - لغتنامه - چپ کردن)
چپه شدن، واژگون شدن، چپه کردن، واژگون کردن، از راه برگشتن و به سوی دیگر رفتن، احول کردن، برای مِثال راه چپ کرد حریفانه بهار از چمنم / غنچه ماندم من و هنگام شکفتن بگذشت (طالب آملی - لغتنامه - چپ کردن)
بجانب چپ رفتن. از سوی چپ حرکت کردن، چپ کردن راه، کنایه از بی اعتنایی کردن: راه چپ کرد حریفانه بهار از چمنم غنچه ماندم من و هنگام شکفتن بگذشت. طالب آملی. ، نگاه چپ کردن، کنایه از بخشم و غضب نگریستن کسی را. اعتراض کردن. رجوع به چپ شود
بجانب چپ رفتن. از سوی چپ حرکت کردن، چپ کردن راه، کنایه از بی اعتنایی کردن: راه چپ کرد حریفانه بهار از چمنم غنچه ماندم من و هنگام شکفتن بگذشت. طالب آملی. ، نگاه چپ کردن، کنایه از بخشم و غضب نگریستن کسی را. اعتراض کردن. رجوع به چپ شود